نویسنده مهربان امروز هم مرا مهمان پیام دلگرم کننده اش کرده است. برایم نوشته که بخوان و بخوان و بخوان. بی آنکه توقع انتشار داشته باشی. برخلاف سیل عظیم روشنفکرنماهای نسل جدید، مرا به آثار کلاسیک قدیم ایرانی سوق داد. از بوستان به عنوان شاهکار یاد برد. گفت قابوسنامه را بخوان و بخوان.آه خدای من. چقدر نویسنده مهربان را دوست می دارم. کاش می توانستم حس خوبم نسبت به او را با آغوشم به او بدهم.
زندگی پر از ناامیدی و دو دلی است. باید کم کم راه را از بی راهه پیدار کرد. باید پشت سر را نگاه نکرد. به جلو حرکت کرد. آینده را روشن دید، روشن کرد، با چراغی!